می روی با فرق خونین پیش بازوی کبود
شهر بی زهرا که مولا! قابل ماندن نبود
با وضو آمد به قصد لیله الفرقت، علی!
ابن ملجم در شب احیاء چه قرآنی گشود
خدای همیشه حاضرم سلام...
چه حس خوبیستـــــ که هستی
همیـــــشه ،
همه جـــــا
و با تمام بدی های من باز این تویے که با تمام غفلت هایم از تمام بودنتـــــ ،باز هم صدایم میکنی.
طبقه بندی موضوعی
-
دلنوشته
(۴۵) -
کلیپ تصویری
(۳) -
اطلاع رسانی
(۱۹) -
متفرقه
(۱۳) -
سخنان رهبری
(۱۰) -
مذهبی
(۴۴) -
سیاسی
(۵۶) -
اجتماعی
(۱۴) -
جملات زیبا
(۹۷) -
چهره
(۱) -
شعر
(۳۴) -
مناسبتی
(۲۷) -
داستان
(۵۷) -
سخنان بزرگان
(۴۸) -
جنگ نرم
(۱۰) -
کلیپ صوتی
(۱) -
طنز
(۳) -
حجاب
(۱۰)
کلمات کلیدی
بایگانی
- مرداد ۱۳۹۸(۱)
- ارديبهشت ۱۳۹۶(۱)
- آذر ۱۳۹۵(۱)
- آبان ۱۳۹۵(۲)
- مهر ۱۳۹۵(۱)
- مرداد ۱۳۹۵(۱)
- خرداد ۱۳۹۵(۱)
- ارديبهشت ۱۳۹۵(۷)
- اسفند ۱۳۹۴(۳)
- بهمن ۱۳۹۴(۲۹)
- دی ۱۳۹۴(۱۰)
- مهر ۱۳۹۴(۴)
- شهریور ۱۳۹۴(۶)
- مرداد ۱۳۹۴(۶)
- تیر ۱۳۹۴(۴۶)
- خرداد ۱۳۹۴(۱۱۲)
- ارديبهشت ۱۳۹۴(۶۳)
- فروردين ۱۳۹۴(۱۰)
- اسفند ۱۳۹۳(۵۲)
- بهمن ۱۳۹۳(۱۰۷)
آخرین مطلب
-
۹۸/۰۵/۲۹بازگشتی دیگر
-
۹۶/۰۲/۲۵تاثیر یک رای
-
۹۵/۰۹/۱۲حب نبی
-
۹۵/۰۸/۲۹السلام علی اعضا المقطعات
-
۹۵/۰۸/۲۲جامانده
-
۹۵/۰۷/۰۳ای نام تو بهترین سر آغاز
-
۹۵/۰۵/۱۳میگذرد...
-
۹۵/۰۳/۱۱نیامدی
-
۹۵/۰۲/۲۶با تو حالم بهتره
-
۹۵/۰۲/۲۲دل تنگ...
نویسندگان
- بنده خدا(463)
پیوندها
- ماهد..
- آذران
- مدافعان حرم
- بلاگ علمی دانشجویان محیط زیست
- راه آفتاب
- عاشق خدا
- دستان خالی
- مهدویت
- صفحه شخصی حامد علی ابادی
- بهشت زمینی
- می نویسم برای خودم
- بهترین غزلهای معاصر
- اموزش اشپزی
- جنبش letter4u
- وبلاگ رسمی شرکت بیان
- اخبار و اطلاعیه های بلاگ
- صندوق بیان
- مهاجرت به blog.ir
- پست الکترونیک هد
- استادان علیه تقلب
باز امشب منادی کوفه
از امامی غریب می خواند
گوشه خانه دختری تنها
دارد اَمن یجیب می خواند
**
مثل اینکه دوباره مثل قدیم
چشم اَز خون دل تری دارد
این پرستار نازنین گویا
باز بیمار بستری دارد
**
چادر پُر غبار مادر را
سرسجاده برسرش کرده
بین سر درد امشب بابا
یاد سر درد مادرش کرده
**
آه در آه چشمه در چشمه
متعجب زبان گرفته!پدر
خار درچشم ،اُستخوان به گلو!
درگلوم اُستخوان گرفته پدر
**
آه بابا به چهره ات اصلاً
زخم ودرد و وَرم نمی آید
چه کنم من شکاف زخم سرت
هرچه کردم به هم نمی آید
**
باز سر درد داری وحالا
علت درد پیکرم شده ای
ماه «اَبرو شکسته» باباجان
چه قَدَر شکل مادرم شده ای
**
سرخ شد باز اَز سر این زخم
جامه تازه تنت بابا
مو به مو هم به مادرم رفته
نحوه راه رفتنت بابا
**
پاشو اَز جا کرامت کوفه
آنکه خرما به دوش می بردی
زوددر شهر کوفه می پیچد
که شما بازهم زمین خوردی
**
دیشب اَز داغ تا سحر بابا
خواب دیدم وَگریه ها کردم
اَز همان بُغچه ای که مادر داد
کَفنی باز دست وپا کردم
**
کودکانی که نانشان دادی
روزگاری بزرگ می گردند
می نویسند نامه اَمّا بعد
بی وفا مثل گرگ می گردند
**
یا زمین دار گشته و آن روز
همه افراد خیزران کارند
یاکه اهنگری شده ان جا
تیرهای سه شعبه می ارند
**
وای اَز مردمان بی احساس
دردهای بدون اندازه
وای اَز آن سوارکارانُ
نعل اسبی که می شود تازه
**
وای اَز دست های نامَحرم
آتش ودود وچادر ودامان
وای اَز کوچه یهودی ها
سنگ باران قاری قرآن..