بار الها از کوی تو بیرون نشود پای خیالم

۴۶ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

شیخ عباس قمی پدر بی سوادی داشت که ...

شیخ عباس قمی پدر بی سوادی داشت که همیشه پای منبر شخصی می رفت و مسئله گوش میداد.روزی آن

مسئله گو در حال خواندن کتابی بود که خود شیخ عباس نوشته بود،این کتاب اولین کتاب ایشان بود و پدر ایشان

نمی دانست که نویسنده این کتاب پسر خودش است

هنگامی که شیخ عباس وارد مسجد شد سمت پدرش رفت و خواست در گوش ایشان چیزی بگوید که ناگهان

پدر عصبانی شد و با صدای بلند گفت :

بنشین و به حرف های ایشان گوش بده ببین چه میگوید

بفهم!

حاج عباس هم آهسته پاسخ داد:

آقا جان دعا کن بفهمم

دیگر نگفت که نویسنده ی این کتاب خود من هستم و تند به پدر نگاه نکرد یا نرفت به مادرش بگوید که پدرم

آبرویم را برد و...شاید تمامی برکاتی که به شیخ عباس قمی رسید به خاطر همین احترامی بود که به پدر کرد و

شاید به همین خاطر است که الان هم پرونده ی عملش باز است و هرچه از مفاتیح و دیگر کتابهایش بخوانیم او

در پاداشش شریک است

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بنده خدا

فاصله

ﺩﯾﺪﻩ ﺍﯾﺪ ﮐﻪ ﻧﻮﮎ ﺷﺎﺧﻪ ﻫﺎﯼ ﯾﮏ ﺩﺭﺧﺖ ﺑﺎﺭﯾﮏ ﻭ ﺷﮑﻨﻨﺪﻩ ﺍﻧﺪ . . .

ﻭ ﺍﯾﻦ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ ﮐﻪ ﺷﺎﺧﻪ ﻫﺎﯼ ﺩﺭﺧﺖ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺍﺯ ﺗﻨﻪ ﯼ ﺧﻮﺩﻓﺎﺻﻠﻪ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺩﻭﺭﺗﺮ ﺑﺎﺷﻨﺪ ،

ﺿﻌﯿﻒ ﺗﺮ ﻭ ﺷﮑﻨﻨﺪﻩ ﺗﺮ ﻭﻧﺎﺯﮎ ﺗﺮ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ . . .❗️

ﻭ ﻫﺮ ﭼﻪ ﻫﻢ ﻧﺰﺩﯾﮑﺘﺮ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺿﺨﯿﻢ ﺗﺮ ﻭ ﻗﻮﯾﺘﺮ .

ﺣﺎﻝ ﻣﺎﺟﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻧﯿﺰ ﺩﻗﯿﻘﺎ ﺍﺯ ﻫﻤﯿﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ .

ﯾﻌﻨﯽ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺍﺯ ﺍﺻﻞ ﺧﻮﺩ ﮐﻪ " ﺧﺪﺍﺳﺖ " ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ ،ﻋﺎﺟﺰﺗﺮ ﻭ ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ ﺗﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﯾﻢ . . .

ﻭ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺑﻪ " ﺧﺪﺍ" ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻭ ﻧﺰﺩﯾﮑﺘﺮ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﻧﯿﺮﻭﻣﻨﺪﺗﺮ ﻭ ﺗﻮﺍﻧﺎﺗﺮﯾﻢ.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بنده خدا

خالی ازاتفاق رسیدن

سلام دوستان این شعر بسیار زیبا رو ادمین وب «مهرجان» در نظرات یکی از پستهای بنده قرار داده بودند.چون خودم خیلی خوشم اومد به عنوان پست میزارم تا شما دوستان هم بی بهره نمونید.
تهران...هوای سُربی آذر... ولیِّ عصر
دور از نشاط صبح و کبوتر... ولیِّ عصر
سرسام بنزها و صدای نوارها
شب‌های بی‌چراغ و مکدّر ولیِّ عصر
خاموش در بنفش مِه و آسمان‌خراش
در برزخی سیاهْ شناور، ولیِّ عصر
پنهان در ازدحام کلاغان بی‌اثر
زیر چنارهای تناور، ولیِّ عصر
خالی از اتفاقِ رسیدن، تمام روز
تاریک و سرد و دلهره‌آور، ولیِّ عصر
با لنزهای آینه ای پرسه می‌زنند
ارواح نیمه‌جان زنان در ولیِّ عصر
مانند یک جذامی از خود بریده است
در های و هوی آهن و مرمر، ولیِّ عصر
یک روز جمعه سر زده، آقا، بیا ببین
تو نیستی چه می‌گذرد در ولیِّ عصر؟


خانم مریم سقلاطونی
۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
بنده خدا

ترس و مرگ

روزی زنبور و مار با هم بحثشان شد

مار گفت:انسان ها از ترس ظاهر خوفناک من می میرند نه به خاطر نیش زدنم.

اما زنبور قبول نکرد.

مار برای اثبات حرفش با زنبور قراری گذاشت:

آنها رفتند و رفتند تا رسیدند به چوپانی که در کنار درختی

خوابیده بود ِ

مار رو به زنبور کرد و گفت من او را می گزم و مخفی

می شوم و تو در بالای سرش سر و صدا ایجاد کن و خود نمایی کن.

مار نیش زد و زنبور شروع به پرواز کردن در بالای سر چوپان کرد.

چوپان فورا از خواب پرید و گفت"ای زنبور لعنتی"و

شروع به مکیدن جای نیش و تخلیه زهر کرد

مقداری دارو بر روی زخمش قرار داد و بعد چندی بهبودی یافت

اینبار که باز چوپان در همان حالت بود

مار و زنبور نقشه دیگری کشیدند

اینبار زنبور نیش می زد و مار خودنمایی می کرد

اینچونین شد

چوپان از خواب پرید

و همین که مار را دید از ترس پا به فرار گذاشت

و به خاطر وحشت از مار

دیگر زهر را تخلیه نکرد وضمادی هم استفاده نکرد

چند روز بعد چوپان به خاطر ترس از مار و نیش زنبور مرد...

برخی بیماری ها و کارها نیز همینگونه هستند.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بنده خدا

دست در دست تو...

خداوندا؛ دقیق یادم نیست آخرین بار؛ کی خود را پیدا کردم؛ اما خوب یادم هست؛ هر گاه که گم شدم؛ دستم در

دست تو نبود ...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بنده خدا

ای که راحت میتوانی از زلیخا بگذری

ای که راحت میتوانی از زلیخا بگذری

میشود از زشتی ما نیز زیبا بگذری؟

یوسف از جرم برادرهای دل سنگش گذشت

تو نمیخواهی خدای یوسف، از ما بگذری؟

قهر حق توست اما عفو شأن رحمت است

حال خود دانی که باید بگذری یا نگذری

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بنده خدا

پیش چشمم عشق بازی با رفیقانم نکن

ارباب یه چیزی بگم؟؟
.
.
.
پیش چشمم عشق بازی با رفیقانم نکن

کربلایم که نبردی لااقل خارم نکن

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بنده خدا

ڪسی ID این آقا رو نداره؟!

ڪسی ID این آقا رو نداره؟! ...
اگه داره بده ...
من بزارم تو پست هام ...

آخه feirend هاش ڪمن ...
اصلا فرند نداره ...
مطالبش ڪامنت ڪه نه ...
لایڪ هم نداره ...
تا اومد تو ادلیستمون سریع بلاڪش کردیم ...
آخه افڪار ما ڪه جای اون نیست ...

عیب نداره من با گریه مینویسم ...
تو با خنده like بزن ...
آخه من فڪرم ڪوتاهه ...
آدمهای بروز و روشنفڪر امروزی ، پست هاشون اینروزا شده، جوڪ اقوام و عڪس های مهمونیهاشونو حرف از...........!!!

امان از غریبی ...
امان ...
بشنو صدای مهدی فاطمه; این صدا1181 ساله ڪه آشناست ...
التماس دعای فرج

یا رب الحسین بحق الحسین اشف صدر الحسین بظهور الحجة.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
بنده خدا

خدا وقتی نخواهد...

ﺧﺪﺍ "
ﻭﻗﺘﯽ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ " ﻋﻤﺮ ﺩﻧﯿﺎ " ﺳﺮ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ ! ! !
ﮔﻠﻮﯼ ﺧﺸﮏ ﺻﺤﺮﺍﯾﯽ ﺑﻪ " ﺑﺎﺭﺍﻥ " ﺗﺮ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ !
ﻭ . . .
ﺗﺎﻭﻗﺘﯽ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﺮﮔﯽ ﺍﺯ " ﮐﺎﺟﯽ " ﻧﻤﯽﺍﻓﺘﺪ
ﻭ . . .
ﺑﺎﻏﯽ ﺍﺯ ﻫﺠﻮﻡ ﺩﺍﺱ ﻫﺎ " ﭘﺮﭘﺮ " ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ ! ! !
" ﺧﺪﺍ "
ﻭﻗﺘﯽ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ " ﺩﺍﻧﻪ ﺍﯼ " ﮐﻮﭼﮑﺘﺮ ﺍﺯ " ﺑﺎﺭﺍﻥ "
" ﮔﻠﯽ "
ﺑﺎﻻ ﺭﻭﻧﺪﻩ ﻣﺜﻞ " ﻧﯿﻠﻮﻓﺮ " ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ
ﻭ . . .
ﮐﺮﻡ ﮐﻮﭼﮑﯽ " ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ ﺍﯼ " ﺯﯾﺒﺎ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ ! ! !
" ﺧﺪﺍ "
ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ؛
" ﻏﯿﺮ ﻣﻤﮑﻦ "
ﻣﯽ ﺷﻮﺩ " ﻣﻤﮑﻦ "
ﻭﻟﯽ . . .
ﻭﻗﺘﯽ " ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ " ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺩﯾﮕﺮ " ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ " ﺷﺪ .

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بنده خدا

خواستگاری رئیس جمهور زیمبابوه از اوباما!

خواستگاری رئیس جمهور زیمبابوه از اوباما!

به گزارش خبرنگار اخبار داغ گروه فضای مجازی باشگاه خبرنگاران، دو روز پیش بود که دیوان عالی آمریکا ازدواج همجنسگرایان را در همه ایالت‌های این کشور قانونی اعلام کرد. این قانون حتی در ایران با واکنش هایی همراه بود به طوری که بهرام رادان بازیگر سینما در واکنشی عجیب در توئیتر خود نوشت: «رأی دیروز دیوان عالی آمریکا در قانونی اعلام کردن ازدواج همجنسگراها اتفاقی تاریخی بود٬ شاید به اندازه لغو برده‌داری ... از لینکلن تا اوباما...»

 
اما یکی از جالب ترین واکنش ها به این قانون رئیس زیمبابوه رابرت موگابه بود. شبکه mtv در خبری از پیشنهاد ازدواج وی به اوباما نوشته است. موگابه در واکنش به این قانون با کنایه به اوباما گفته است: با این تصمیم تاریخی، حالا که اوباما اصرار دارد ازدواج همجنس گرایان را آزاد کند من با او به عنوان یک «مثال عملی» ازدواج می کنم»
 
 

منبع:خبرنامه دانشجویان ایران

لینک خبر

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بنده خدا