بار الها از کوی تو بیرون نشود پای خیالم

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بهلول» ثبت شده است

نادانی بین دو دانا

به بهلول گفتند می خواهی قاضی شوی؟
گفت : نه
گفتند : چرا؟
گفت: نمی خواهم نادانی بین دو دانا باشم
شاکی ومتهم هر دو اصل ماجرا را می دانند و من ساده باید حقیقت را حدس بزنم.


۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
بنده خدا

نصف پادشاهی

روزی بهلول بر هارون وارد شد.

هارون گفت: ای بهلول مرا پندی ده.

بهلول گفت: اگر در بیابانی هیچ آبی نباشد تشنگی بر تو غلبه کند و می خواهی به هلاکت برسی چه می دهی

تا تو را جرئه ای آب دهند که خود را سیراب کنی؟

گفت: صد دینار طلا.

بهلول گفت اگر صاحب آن به پول رضایت ندهد چه می دهی؟

گفت:... نصف پادشاهی خود را می دهم.

بهلول گفت: پس از آنکه آشامیدی، اگر به مرض حبس البول مبتلا گردی و نتوانی آن را رفع کنی، باز چه می

دهی تا کسی آن مریضی را از بین ببرد؟

هارون گفت: نصف دیگر پادشاهی خود را می دهم.

بهلول گفت: پس مغرور به این پادشاهی نباش که قیمت آن یک جرعه آب بیش نیست.

آیا سزاوار نیست که با خلق خدای عزوجل نیکوئی کنی؟!

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
بنده خدا

از بهلول پرسیدند درقبرستان چه میکنی؟؟؟

از بهلول پرسیدند درقبرستان چه میکنی؟؟؟

او در جواب گفت:

 با جمعی نشسته ام که به من آزار نمیرسانند

 حسادت نمی کنند

دروغ نمی گویند

 طعنه نمیزنند

 خیانت نمی کنند

 قضاوت نمی کنند

 مرا به یاد سرای آخرت می اندازند

 و بالا تر از همه ی اینها اگر از پیششان بروم... پشت سرم بد گویی نمی کنند.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
بنده خدا