استادپناهیان:
خدا ما را دوست دارد. نسبت به ما بی تفاوت نیست.
((پس هیچگاه ما را در امتحانی قرار نمیدهد که نتوانیم از عهدۀ آن برآییم))
؛ ((و ما را در معرض معصیتی قرار نمیدهد که نتوانیم توبه کنیم.))
نا امیدی از چنین خدایی واقعا ((گناه کبیره)) است.
همین امید و اطمینان به محبت خدا و یادآوری آن، رشد دهنده است
روزی فرشته ای از فرمان خدا سرپیچی کرد وبرای پاسخ دادن به عمل اشتباهش در مقابل تخت قضاوت احضار شد. فرشته از خداوند تقاضای بخشش کرد. خداوند با مهربانی نگاهی به فرشته انداخت وفرمود:من تورا تنبیه نمیکنم، ولی تو باید کفاره گناهت را بپردازی. کاری را به تو محول میکنم،به زمین برو وبا ارزشترین چیز دنیا را برای من بیاور.
فرشته خوشحال از اینکه فرصتی برای بخشوده شدن دارد به سرعت به سمت زمین رفت.
هفتاد سال عبادت ، هفت روز یک نان
گویند عابدى هفتاد سال خدا را عبادت کرد. شبى در عبادتگاه خود مشغول راز و نیاز بود. زنى آمده درخواست کرد او را اجازه دهد شب را در آنجا بسر برد تا از سرما محفوظ بماند. عابد امتناع ورزید. زن اصرار نمود باز نپذیرفت ، ماءیوس شده برگشت . در این هنگام چشم عابد به اندام موزون و جمال دلفریب او افتاد هر چه خواست خود را نگه دارد ممکن نشد از معبد بیرون آمده او را برگردانید داستان گرفتار شدن خود را شرح داد. هفت شبانه روز با او بسر برد. شبى به یاد عبادتها و مناجاتهاى چندین ساله افتاد بسیار افسرده گردید به اندازه اى اشک ریخت که از حال رفته بیهوش شد. زن وقتى ناراحتى عابد را مشاهده کرد همین که به هوش آمد گفت تو خداى را با غیر من معصیت نکرده اى اگر با او از در توبه درآئى شاید قبول کند. مرا نیز یادآورى کن .