السلام علیک یا زینب الکبری یا جبل الصبر
بحث شهادت که می شود فاطمه مغنیه می گوید:
مادر من یک زن فوق العاده است.
خبر شهادت بابا که رسید رفت و دو رکعت نماز خواند. همه ما را مامان آرام کرد.
بدون اینکه حرفی مستقیم به ما بزند وقتی دید در مواجهه با پیکر بابا بی تاب شده ایم
خطاب به بابا گفت الحمدلله که وقتی شهید شدی کسی خانواده ات را به اسارت نگرفت و به ما جسارت نمی کند. همین یک جمله ما را آنقدر خجالت داد که آرام شدیم.
بعد خودش رفت و وقتی مراسم تشییع برگزار می شد یک ساعت در قبری که برای بابا آماده کرده بودند ماند و قرآن و زیارت عاشورا خواند.