این روزها دلتنگ دلتنگم شهیدان
کی می رود از خاطر من یاد یاران
بعد از شما بال و پرم از دست رفته
تا آسمانها، معبرم از دست رفته
رفتید و ما ماندیم و سیل امتحان ها
در این غبار آلودی شک و گمان ها
آه ای شهیدان جنگ تردید و یقین است
بعد از شما بار گرانی بر زمین است
دنیا محل امتحان هایی خطیر است
یک سو سقیفه آن سوی دیگر غدیر است
انگار میدان بلا بر پاست هر روز
هنگامهی کرب و بلا برپاست هر روز
هیهات اگر یاران، ولی تنها بماند
کوفه شود ایران، علی تنها بماند
مقداد و سلمان ها چه شد، کو آن همه یار
تنهاست مولا ! أین عمار؟! أین عمار؟!
کو باکری و کاوه، کو چمران و همت
کو آن همه شور و شکوه و عزم و غیرت
مهدی زین الدین و خرازی ما کو
آوینی و صیاد شیرازی ما کو
باید دوباره این زمین را کربلا کرد
باید به فرمان ولایت اقتداء کرد
با لباس دامادی کنارم نشسته بود که صدای اذان مغرب بلند شد.
با اجازه ی جمع رفت مسجد، برای نماز اول وقت...
شهید احمد عبداللهی