گاهی کسی را میبینم که در حین نماز هم چشم هایش را به گناه میچراند و دلش مشغول دنیاست....
دل که حضور نداشته باشد هرچه می خواهی هم نماز بخوان
نمازت که نماز نیست!
منت خم و راست شدنت را بر سر که می گذاری؟!
خدا؟!
او که به نماز تو محتاج نیست!!!
نماز میخوانی تا خودت را تبرئه کنی یا تصفیه؟!
بنشین و خوب بیندیش...
هروقت فهمیدی برای چه نماز میخوانی نمازت نماز میشود!!
خم و راست شدنت برای خودت ! دلت باید رکوع کند
چشم هایت باید سجده کنند
هرگاه نمازت پلشتی ها و سیاهی ها را از دلت زدود امیدوار شو که نماز خوانده ای
نمازی که برای خدا بخوانی نماز نیست !!!
خدا را به نماز تو چه حاجت است؟؟!!
از ترس عذاب و عقابش زانو زده ای یا به طمع پاداشش؟؟!!!
نمازت باید تو را به خدایت وصل کند!!
برخیز و این بار برای یکبار هم که شده به عشق خودش و بخاطر خداییش زانو بزن و سر بزمین بنه!
آنگاه میفهمی چه لذتی دارد سربرخاک دوست گذاشتن و به درگاهش نیاز کردن...
خداوندا لذت چنین راز و نیازی را به همه ی ما بچشان...