حکایتِ ما و خدا، حکایتِ عجیبى است.
مثِل قصه ی استاد نقره کارِ...
میگویند وقتى استادِ نقره کار، نقره را صیقل میدهد، آن را داخل آتش نگه میدارد، اما چشم از نقره برنمیدارد، تا
زمانى نقره را در آتش نگه میدارد که عکس خود را در نقره ی صیقل یافته ببیند!
درست مثلِ خداااا...
وقتى میخواهد صیقل پیدا کنیم ما را در آتشِ سختى های خودمان وارد میکند، اما چشم از ما برنمیدارد...
تا جایی که عکسِ خودش را در ما ببیند...
روزگارتان پر از نگاه قشنگ خدا...