امشب علی میریزد اشک باورش را
در کوفه می گوید اذان آخرش را
روی لبش انا الیه راجعون است
در آسمان ها دوخته چشم ترش را
مرغابیان خانه دامن را نگیرید
خالی کنید ای عرشیان دور و برش را
با رفتن بابا خدا می داند و بس
در بین خانه حال زار دخترش را
ای ابن ملجم زودتر از جای برخیز
او قصد دارد که ببیند همسرش را
او قصد دارد که ببیند بار دیگر
رنگ کبود صورت نیلوفرش را
با تیغ زهرآلود فرقش را شکستند
هم فرق او را هم نماز آخرش را
سپاس از بودنتان