بـِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقین
بند پوتینت را محکم ببند
محکم تر از قبل...
این روزها عرصه جنگ نرم نیازمند
من و توست...
بنگر به خودت
رزم جامه پوشیده ای
لباس سربازان بر تن داری
مبادا یادت برود که تو سربازی
آن هم سرباز مهدی فاطمه
حواست باشد سرباز
نکند گول صفحات مجازیش را بخوری؟!...
حواست باشد
نکند گول خواهر و برادر گفتن های مجازیش را بخوری؟!...
مبادا سرباز بودنت را فراموش کنی
نکند سَر باز بزنی از سرباز بودنت؟!
سرباز یعنی سرت را ببازی به پای
اعتقاداتت
شرفت
دینت
مانند سربازانی که هشت سال در مقابل دشمنشان با سلاح ایمان ایستادند...
این روزها زیاد آه شهادت می کشیم
زیاد نق به جان خدا میزنیم برای نرفتنمان...
چون سلاح ایمانمان می لنگد
چون سلاح ایمانمان در بین صفحات مجازی گم شده است
خلاصه مهدی فاطمه سربازانی
می خواهد که از سَر باز بودن
سَر باز نزنند
بلکه
سرببازند به پای سرباز بودنشان...
یک روز سگِ دانایی از کنار یک دسته گربه می گذشت .
وقتی که نزدیک شد و دید که گربه ها سخت با خود سرگرم اند و اعتنایی به او ندارند
وا ایستاد.
آنگاه از میان آن دسته یک گربه درشت و عبوس پیش آمد و گفت:" ای برادران دعا
کنید ؛ هرگاه دعا کردید باز هم دعا کردید و کردید ، آنگاه یقین بدانید که بارانِ موش
خواهد آمد ."
سگ چون این را شنید در دل خود خندید و از آن ها رو برگرداند و گفت: " ای
گربه های گورِ ابله ، مگر ننوشته اند و مگر من و پدرانم ندانسته ایم که آنچه
به ازای دعا و ایمان و عبادت می بارد موش نیست بلکه استخوان است."
جبران خلیل جبران
تا درطلب گوهر کانی، کانی
تا در هوس لقمه نانی، نانی
این نکته رمز اگر بدانی، دانی
هر چیزی که در جستن آنی، آنی
دیوان شمس