مادر شروع به اتو کشیدن لباس ها می کند و من خیره به چروک آن ها می شوم!
خط خطی های سیاه و سفید کاغذ زندگی مان به این راحتی ها پاک نمی شود مگر با پاک کنی از جنس محبت شما...!
خلاصه، ما از دوری شما نَم برداشته ایم، چروک شده ایم...!
هیچ پاک کننده ای توان یاری ما را ندارد
سلام! کلید حل مشکلات در دستان توست...! دریاب ما را...!
"من" های ما برای شما ما نمی شود
دیگر سکوت،غرق معما نمی شود
با دیده ای که باز به نامحرمان شده
می خواستم ببینمت اما نمی شود
داریم ادعا که گل نرگس علی
با این همه حبیب که تنها نمی شود
اما میان ذکر قنوت و دعای خود
یک دست هم برای تو بالا نمی شود
در بین لحظه ها و مکان ها و یادها
جایی برای بودنتان وا نمی شود
این است حرف آخر این نسل روسیاه
وقتی دگر بیا،که حالا نمی شود.