بار الها از کوی تو بیرون نشود پای خیالم

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «freedom» ثبت شده است

انقلاب اسپارتاکوسی

انقلاب اسپارتاکوسی

اسپارتاکوس برده ای بود که در خدمت امپراتوران روم به عنوان گلادیاتور به میدان می رفت و با گلادیاتور های دیگه مبارزه می کرد و در نهایت گلادیاتور ها، همنوعان خودشون رو می کشتن و قیصر هم عشق می کرد و مردم روم هم سر گرم می شدند.
اسپارتاکوس تصمیم گرفت بردگان رو دور خودش جمع کنه و علیه امپراتور قیام کنه. مبارزه شدیدی هم انجام میدن و موفق می شوند امپراتور رو سرنگون کنند. بعد از سرنگونی قیصران ماندن چطوری نظام بسازند. از اونجایی که فقط یک شیوه یک نظام یک سیستم برای اونها قابل تصور نبود و خو کرده بودن به همون سیستم، آمدن نظامی ساختن مانند قیصر. یعنی قیصر رو انداختن پایین خودشون شدن قیصر و بعد شهروندارن روم رو تبدیل کردن به گلادیاتور. خب براچی انقلاب شد؟ انقلاب درست شد یک حکومتی درست کنیم که باهمدیگه حزب بازی در بیاریم بجنگیم و این رو خراب کنیم و این رو بیاریم سر قدرت و اون رو برداریم و هرکسی جیبش رو پر کنه و فک و فامیلش رو بعدش هزار جور مسائل فرعی درست کنیم و کسی به این چیزها توجهی نکنه؟ برا این انقلاب شد؟
برا این انقلاب شد که بخش عمده ای از مدیران ارشد که از جنوب شهر و از روستاها و شهر های دور بلند بشن و بعد بشن بالا شهر نشین تهران؟ وقتی اومدن تو مسئولیت دوزار نداشتن که تو زندگیشون خرج کنن بعد میلیونر و میلیارد و ... برای اینا انقلاب شد؟ اگه برای اینا انقلاب شد که تو زمان شاه ملعون هم همه اینارو داشتیم. پس برا چی انقلاب شد؟
فراموش نکنیم انقلاب شد برای انجام یک مأموریت الهی. انقلاب ما دنباله انقلاب پیامبر عزیز حضرت محمد مصطفی (ص) است. بعضی از آقایون مسئول که دنبال قدرت و پول هستین، روی صحبتم با شماست. اگه قرار بود ازین کارها کنید پس چرا انقلاب کردیم؟ نکنه ماهم شدیم اسپارتاکوس

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا

روایتی از آن ‌روز‌که امام آمد

 فریدون صدیقی روزنامه‌نگار و مدرس روزنامه‌نگاری در  روزنامه همشهری هستند.

وی در سال‌های وقوع انقلاب در روزنامه کیهان خبرنگار جوانی بود که گزارش 2 رویداد مهم انقلاب را برای این روزنامه به تحریر در آورده است؛ یکی واقعه میدان شهدا (ژاله سابق) و دیگری بازگشت امام به وطن در 12بهمن سال 57.

صدیقی به استعاره می‌گوید که تیتر امام آمد را امام انتخاب کرد، گزارشگر ورود امام به وطن می‌گوید سیل جمعیت آن روز او را با خود برده و از پیگیری خبر بازمانده است.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بنده خدا

شهر خندید

شاه رفت

 شاه از پلکان هواپیما بالارفت . طناب دور سینه مجسمه بسته شد، جمعیت سر طناب را به طرف پایین کشید،...از همه جای شهر غریو شادی برخاست ، عکس خمینی روی دست ها بالاتر رفت .
    ...
    مجسمه کج شد، مجسمه ها کج شدند. لوله تفنگ ها رو به آسمان رفت ، مردم گل گذاشتند در لوله تفنگ سربازها، سربازی گفت : «مرگ بر شاه »، هواپیما از زمین بلند شد، مجسمه از کمر شکست ، سر مجسمه به زمین خورد و چند تکه شد، فریاد شادی ، پایکوبی جمعیت ، یک نفر روی شانه های جمعیت اسکناس بدون شاه نشان همه داد، کسی فریاد زد: «شاه رفت ». جمعیت فریاد زد: «خمینی ، خمینی خدا نگهدار تو، بمیرد، بمیرد، دشمن خونخوار تو!»
    ...
    شهر خندید، محمدعلی خندید، مدرسه رفاه برای آمدن امام خودش را آماده می کرد.

نویسنده: پروین مقدم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بنده خدا