بار الها از کوی تو بیرون نشود پای خیالم

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهادت» ثبت شده است

مادر من یک زن فوق العاده است.

السلام علیک یا زینب الکبری یا جبل الصبر

بحث شهادت که می شود فاطمه مغنیه می گوید:
 مادر من یک زن فوق العاده است.
 خبر شهادت بابا که رسید رفت و دو رکعت نماز خواند. همه ما را مامان آرام کرد.
 بدون اینکه حرفی مستقیم به ما بزند وقتی دید در مواجهه با پیکر بابا بی تاب شده ایم
 خطاب به بابا گفت الحمدلله که وقتی شهید شدی کسی خانواده ات را به اسارت نگرفت و به ما جسارت نمی کند. همین یک جمله ما را آنقدر خجالت داد که آرام شدیم.
بعد خودش رفت و وقتی مراسم تشییع برگزار می شد یک ساعت در قبری که برای بابا آماده کرده بودند ماند و قرآن و زیارت عاشورا خواند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا

شرط بندی ...تمام!!!

تصویری برای این مطلب پیدا نکردم

یه زن باردار ,لخت و دست و پا بسته,,
توی شرطبندی,کجا؟
بین ده تا حیوون داعشی!!
شرط بندی سر چیه؟
تعیین جنسیت جنینی که تو شکم مادره!!!!
بازم بگم یا متوجه شدید؟
شکم مادر زنده زنده ,پاره میشه و نوزاد بیرون اورده میشه!
شرط بندی ,,تمام
حالا چه حالی داری ,,اگه سپاه قدس سردارسلیمانی نبود,اگه رشادت مدافعین حرم و هزاران دلاور ایرانی در بیرون مرزها نبود , ,,اگه حزب اله لبنان نبود ,,اگه جانفشانی جوانان فلسطینی,عراقی نبود,,

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
بنده خدا

دلتنگ شهیدان

این روزها دلتنگ دلتنگم شهیدان
کی می رود از خاطر من یاد یاران

بعد از شما بال و پرم از دست رفته
تا آسمانها، معبرم از دست رفته

رفتید و ما ماندیم و سیل امتحان ها
در این غبار آلودی شک و گمان ها

آه ای شهیدان جنگ تردید و یقین است
بعد از شما بار گرانی بر زمین است

دنیا محل امتحان هایی خطیر است
یک سو سقیفه آن سوی دیگر غدیر است     

انگار میدان بلا بر پاست هر روز
هنگامهی کرب و بلا برپاست هر روز

هیهات اگر یاران، ولی تنها بماند
کوفه شود ایران، علی تنها بماند

مقداد و سلمان ها چه شد، کو آن همه یار
تنهاست مولا ! أین عمار؟! أین عمار؟!

کو باکری و کاوه، کو چمران و همت
کو آن همه شور و شکوه و عزم و غیرت

مهدی زین الدین و خرازی ما کو
آوینی و صیاد شیرازی ما کو

باید دوباره این زمین را کربلا کرد
باید به فرمان ولایت اقتداء کرد

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بنده خدا

اندک اندک بعد جنگ دلها گرفت

در باغ شهادت

اندک اندک بعد جنگ دلها گرفت

باگناه کردن صفا از ما گرفت

اندک اندک کوچها بی نور شد

از اسامی شهیدان دور شد

اندک اندک جنگ نرم آغاز شد

باگناه درهای شهوت باز شد

اندک اندک بی حجابی باب شد

چادری شاگرد و بانوی فشن ارباب شد

چادری ها درمثل اُمّل شدند

موفشن ها در عوض چون گل شدند

اندک اندک اغتشاشی شد به پا

بی بصیرت ها شدند در آن رها

اندک اندک سینه ها شد تنگ تنگ

فتنه گرهامان شدند مردان جنگ

اندک اندک دشمنان رزل و پست

روز عاشورا شدند چون گرگ مست

روز عاشورا بجای هروله

دیده ام هر مرد و زن در هلهله

کوکجاست عمار آن مرد غریب

تا نگوید أین عمار آن حبیب

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بنده خدا

جنگ یک جدول تناسب بود

جنگ یک جدول تناسب بود، تا جوابش همیشه این باشد
پدرم ضربدر چهل درصد، حاصلش بخش بر زمین باشد

عده‌ای را ضریب منفی داد، عده‌ای را به هیچ قسمت کرد
تا هر آن کس که سوء نیت داشت، تا ابد زیر ذره‌بین باشد

یک نفر فکر آب و خاک که نه، در پی نان و آب بود از جنگ
خطر جبهه را خرید به جان، تا پس از جنگ خوش‌نشین باشد

یک نفر پشت خاکریز خودی، لشکرش را که در محاصره دید
سر خود را گذاشت روی زمین، تا دعاگوی سرزمین باشد

یک نفر فارغ از معادله‌ها، بی‌خیال تمام مشغله‌ها
روی میدان مین قدم زد تا، ته این سطر نقطه‌چین باشد

در جواب کسی که می‌گوید، پدر از جنگ دست پر برگشت
هر دو تا آستین او خالی‌ست، تا جوابش در آستین باشد

هم‌قطار پدر که عکاس است، گفت در هشت سال جبهه و جنگ
حسرتش ماند بر دلم یک بار، پدرت رو به دوربین باشد.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بنده خدا

اقای اسراییل ...

قاسم سلیمانی

حاج قاسم سلیمانی :
آقـــــــای اسرائیل! در خبــــــــــرها شنیـــــــدم که می خواهے به ما حملـــہ کنے .

اتفـــاقـــــا  تصــمیـــــم  بسیـــــار  خوبــــــے   گرفتــــہ ای .

می خواهے با این کارت به همه نشان دهے که هنوز ایـــران و  ایـرانــے رو نشناختے !

درست است تو ما را نمی شناسے اما اجـــــــــداد ما را که یــــــــادت هست !!

بچه های خیبـر را  می گویم ، بــدر را، خنـدق را و فتح المبیـن را می گویم،

والفجــــــر 8 را می گویم . آری ما بچه های همـــــــان هاییم .

الآن هم دلمـان برای کلاشینکف خیلی تنگ شده است .

برای سنگــــــــــرهای خاکــــــــی .

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بنده خدا

قهرمان واقعی

کلاس چهارم یادتونه؟؟؟ تو کتاب درسیمون یه پسر هلندی بود که  انگشتش رو گذاشته بود تو سوراخ تا سد خراب نشه...!قهرمانی که با خاطرهاش بزرگ شدیم.تازه تو کتاب عکسی از پطروس هم نبود. و ما هیچ وقت تصویرش رو ندیدیم...هرکدوممون یک جوری تصورش کردیم...که خسته بود.رنگ پریده بود.انگشتش کرخت شده بود...یک کمی پایین تر کلمات و ترکیب های تازه بود.کرخت یعنی سست،بیحس...

گذشت...

گذشت و دیدم اصلا اسمش پطروس نبود.هانس بود.هانس یک شخصیت تخیلی بود یک نویسنده امریکایی به نام مری میپ داچ نوشته بود.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بنده خدا

اولین پست

 

امام خمینی (ره) :
هراس ، آن دارد که شهادت مکتب او نیست

.

۱۱ نظر موافقین ۱۲ مخالفین ۰
بنده خدا