شعرخوانی «اسما سوری» در شب میلاد کریم اهل بیت در نزد رهبر انقلاب

منم گنجشکِ مفتِ سنگ‌هایِ بر زمین مانده

هراسی کهنه از صیادهای در کمین مانده

دعایی بی‌اجابت کنج سقف خانه کز کرده

که بین شک و ایمان جماعت، با یقین مانده

من آن انگور... نه من غوره‌ای مستی‌نفهمیده

که با او حسرت دستان گرم خوشه‌چین مانده

رکاب نقره انگشتری که گوشه دکّان

دهانش پر شده از پرسشی که بی‌نگین مانده

منم آن چادر قاجاری اصلی که از ترسِ-

رضاخانی تمام عمر را خانه نشین مانده!

تو اما وعده باران بعد از یأس‌ها هستی

که داغش بر دل خشکیده این سرزمین مانده

خانم اسما سوری