بار الها از کوی تو بیرون نشود پای خیالم

کرم ابریشم را دیده ای؟

کرم ابریشم را دیده ای؟

ابتدا یک زندگی محدود را در تنگنای پیله تجربه می کند و اگر در محیط مناسب نگه داری شود و خوب تغذیه کند،اندک اندک رشد میکند.بعد از ان زندان پیله را می شکافد و شکوفا می شود؛شکوفایی و رشد کرم ابریشم ، این است که تبدیل به پروانه شود و به طبیعت راه یابد.این زندگی با ان زندگی ، زمین تا اسمان با هم فرق دارد.

**نکته درینجاست که زندگی انسان نیز همین گونه است .ایا ما هم از پیله به در آمده ایم؟...

و یا پرواز تا ابدیت را آغاز کرده ایم؟...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بنده خدا

با ارزشترین چیز دنیا !!!

توبه

 روزی فرشته ای از فرمان خدا سرپیچی کرد وبرای پاسخ دادن به عمل اشتباهش در مقابل تخت قضاوت احضار شد. فرشته از خداوند تقاضای بخشش کرد. خداوند با مهربانی نگاهی به فرشته انداخت وفرمود:من تورا تنبیه نمیکنم، ولی تو باید کفاره گناهت را بپردازی. کاری را به تو محول میکنم،به زمین برو وبا ارزشترین چیز دنیا را برای من بیاور.
فرشته خوشحال از اینکه فرصتی برای بخشوده شدن دارد به سرعت به سمت زمین رفت.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بنده خدا

زیباترین الکی...

زیباترین الکی که خوندم :

ﻧﮕﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻧﮕﺎﻫﺖ، اﻟﮑﯽ
ﻣﺜلاً رﻓﺘﻪ ﺯ ﺳﺮ ﺣﺎﻝ ﻭ ﻫﻮﺍﯾﺖ، ﺍﻟﮑﯽ!
.
ﺑﻪ ﻣﻦ ﺍﺻلاً ﭼﻪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﻩ ﻣﯿﺎﯾﯽ ﯾﺎ ﻧﻪ
ﻣﺜلاً ﻧﯿﺴﺖ ﺑﻪ ﺩﻝ ﺩﻟﻬﺮﻩ ﻫﺎﯾﺖ، ﺍﻟﮑﯽ!
.
ﻫﺮﺷﺐ ﺍﺯ ﻓﺮﻁ ﺧﻮﺷﯽ ﺍﻭﻝ ﺷﺐ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺑﻢ
ﻣﺜلاً ﻏﻢ ﻧﺸﺪﻩ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎﯾﺖ، ﺍﻟﮑﯽ!
.
ﺩﺭ ﻭ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻫﻢ ﺍﺯ قﺼﻪ ﯼ ﺗﻮ ﺑا ﺧﺒﺮﻧﺪ
ﻣﺜلاً ﻧﯿﺴﺖ ﺩﻟﻢ ﺍﻫﻞ ﺷﮑﺎﯾﺖ، ﺍﻟﮑﯽ !
.
ﺍﻧﻘﺪﺭ ﺧﻮﺏ ﻭ ﻣﺘﯿﻨﻢ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ
نگرانت نشوم ﻫﺮ ﺩﻭ سه ﺳﺎﻋﺖ، ﺍﻟﮑﯽ!

اللهم عجل لولیک الفرج

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
بنده خدا

شیخ رجبعلی خیاط...قسمت سوم

شیخ رجبعلی خیاط

**بسم الله الرحمن الرحیم**

شیخ رجبعلی خیاط...قسمت سوم

غذای شیخ:

جناب شیخ دنبال غذای لذیذ نبود،بیشتر وقتها از غذای ساده، مثل : سیب زمینی و فرنی استفاده میکرد.سر سفره، رو به قبله و دو زانو می نشست و بطور خمیده غذا می خود، و گاهی هم بشقاب را بدست می گرفت همیشه غذا را با اشتهای کامل می خورد، و گاهی مقداری از غذای خود را در بشقاب یکی از دوستان که دستش می رسید می گذاشت. هنگام خوردن غذا حرف نمی زد و دیگران هم به احترام ایشان سکوت می کردند.اگر کسی او را به مهمانی دعوت می کرد با توجه ، قبول یا رد می کرد، با این حال بیشتر وقتها دعوت دوستان را رد نمی کرد.
از غذای بازار پرهیز نداشت، با این حال از تاثیر خوراک در روح انسان غافل نبود و برخی دگرگونیهای روحی را ناشی از غذا می دانست.یکبار که با قطار در راه مشهد می رفت، احساس کوری باطن کرد، متوسل شد، پس از مدتی به او فهماندند که : این تاریکی در نتیجه استفاده از چای قطار است.
ادامه دارد...

برگرفته شده از کتاب« کیمیای محبت» اثر (محمد محمدی ری شهری)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بنده خدا

مقتل نوشت ؛ آه...و یعنی تمام شد

یا فاطمة الزهرا "سلام الله علیها" ؛

مقتل نوشت ؛ آه...و یعنی تمام شد
یعنی که دور مادرمان ازدحام شد
یعنی رکوع پشت درش امتداد یافت
یعنی شهید سجده به پای امام شد
هر کس رسید روی تنش رد پا گذاشت
قتلش حلال گشت و نجاتش حرام شد
تنها به جرم اینکه دفاع از امام کرد
محکوم ضربه های پر از انتقام شد
اینجای قصه مادرمان حرفها شنید
تا شد...شکست...درد شدیدش مدام شد
قنفذ به طعنه فاتحه ای خواند و خنده کرد...
یعنی که کار کشتن زهرا تمام شد..

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بنده خدا

ای دل صحرای بلا به وسعت تاریخ است...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا

دلنوشته شهید آوینی درباره دست امام خامنه ای:

دلنوشته شهید آوینی درباره دست امام خامنه ای:

آن صورت ازلی را چه کسی بر این لوح قدیم نقش کرده بود؟ می دیدیم که چشمانش فانی است، اما نگاهش باقی، می دیدیم که لبانش فانی است، اما کلامش باقی. چشمانش منزل عنایتی ازلی و دهانش معبر فیضی ازلی و دستانش... چه بگویم ؟ کاش گوش نامحرمان نمی شنید .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا

دفاع از نظام و رهبری تو را دزد میکند...

دفاع از نظام و رهبری تو را دزد میکند...........
از خوب که دفاع کنی بد میشوی ؛ با حسین که باشی از دید یزیدیان کافری
با یزید که باشی مستی هم برایت حلال میشود.
این شده احوال امروز مدعیان اصلاح طلب و مدعیان آزادی بیان.
شعار آزادی بیان میدهند اما تا محمد موسوی عکسش در دیدار با رهبری رو به
اشتراک میگذارد فریاد سر میدهند: ای چاپلوس ،اما عکس یادگاری خاتمی
با جاسوسان میشه گفتگوی تمدن ها (عکس ریچارد فرای بزرگ ترین جاسوس زنده
خاورمیانه و سید حسین نصرجاسوس سازمان سیا )
شورای شهر قرار سیاسی نشه و هرکس آزادی رای داشته باشه اما یهو مدعیان
آزادی بیان الهه راستگو را بعلت اینکه پسر هاشمی رو شایسته شهردار شدن
نمیدونسته به باد توهین و فحاشی میگیرند.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بنده خدا

عبد صالح شیخ رجبعلی خیاط ...قسمت دوم

شیخ رجبعلی خیاط

**بسم الله الرحمن الرحیم**

عبد صالح شیخ رجبعلی خیاط ...قسمت دوم

خانه شیخ
خانه خشتی و ساده شیخ که از پدرش به ارث برده بود در خیابان مولوی کوچه سیاهها(شهید منتظری) قرار داشت.وی تا پایان عمر در همین خانه محقر زیست.
فرزندش می گوید: هر وقت باران می امد ،باران از سقف منزل ما به کف اتاق میریخت، روزی یکی از امرای ارتش با چند تن از شخصیتهای کشوری به خانه ما آمده بودند، ما لگن و کاسه زیر چکه های باران گذاشته بودیم.او وضع زندگی ما را دید ،رفت و دو قطعه زمین خرید و انها را به پدرم نشان داد و گفت: یکی را برای شما خریده ام و دیگری را برای خودم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بنده خدا

یا ابا صالح

آقا جانم

خیال زخمی ما را بیا و راحت کن

نماز مغرب این جمعه را امامت کن...

.…
اَلّلـهُـــــمَّـ ؏ـجّــــل لِـوَلیِّــڪَـــــ الـفَـــرَج

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بنده خدا